جدول جو
جدول جو

معنی خش واش - جستجوی لغت در جدول جو

خش واش
نام روستایی در نور، از محله های قدیمی آمل
فرهنگ گویش مازندرانی

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از خشنواز
تصویر خشنواز
(پسرانه)
تحریفی از نام پادشاه هیاطله
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از خالواش
تصویر خالواش
(دخترانه)
نوعی سبزی معطر
فرهنگ نامهای ایرانی
تصویری از کش واکش
تصویر کش واکش
کنایه از بگو مگو، نزاع
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از کش وفش
تصویر کش وفش
ناز، عشوه، کرّوفر، شان و شوکت
فرهنگ فارسی عمید
تصویری از خالواش
تصویر خالواش
گیاهی از خانوادۀ کاسنی با ساقه های بنفش و برگ های خال دار
فرهنگ فارسی عمید
(شُ خَ)
قماش ریز را گویند که از دم مقراض استادان خیاط و پوستین دوز بدست آید. قماش ریزه بود. (فرهنگ اسدی) ، چیزی که از دم تیشۀ درودگران بریزد. (برهان قاطع) (آنندراج) ، آشغال. رجوع به خاشه شود
لغت نامه دهخدا
(خُشْ)
دهی است از دهستانهای تابع آمل. (از مازندران و استرآباد رابینو بخش انگلیسی ص 114)
لغت نامه دهخدا
یکی از بخشهای سه گانه شهرستان زاهدان است، این بخش در جنوب زاهدان واقع است، و راه شوسۀ زاهدان به ایرانشهر از مرکز آن عبور می نماید و حدود آن به شرح زیر است: از طرف شمال به بخش زاهدان و بخش میرجاوه، از طرف خاور به شهرستان سراوان از طرف جنوب باختری به شهرستان ایرانشهر و از طرف باختر به بخش فهرج از شهرستان بم، خاش منطقه ای است جلگه ای و فقط دهستان گوشه در دامنۀ کوه تفتان قرار دارد در سایر قسمتهای بخش تپه های خاکی وجود دارد، هوای آن گرمسیر معتدل و مالاریائی است، این بخش طبق سازمان کشور تابعشهرستان زاهدان و دارای 9 دهستان به شرح زیر است:
1 - دهستان حومه 21 آبادی - 1000/ نفر
2 - گلنکور 5 آبادی - 1000/ نفر
3 - گوهرکوه 10 آبادی - 2000/ نفر
4 - گوشه 8 آبادی - 1500/ نفر
5 - نازل 15 آبادی - 2500/ نفر
6 - ایرندگان 24 آبادی - 3500/ نفر
7 - اسگل آباد 7 آبادی - 1000/نفر
8 - ده بالا 12 آبادی - 3000/ نفر
9 - کارواندر 19 آبادی - 1500/ نفر
بنا بر آمار فوق بخش خاش از9 دهستان و 121 آبادی بزرگ و کوچک تشکیل شده است و جمعیت آن 23000 نفر می باشد، (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 8)
لغت نامه دهخدا
تصویری از قش ودش
تصویر قش ودش
نادرست نویسی غش ودش پارسی است اوش وبوش
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از کش واکش
تصویر کش واکش
کشاکش کش مکش. یا در کش واکش بودن، در کشاکش و مجادله بودن: (میشود معلوم واعظ ز آمد و رفت نفس اینکه با ما زندگی پیوسته در کش واکش است)، (محمد رفیع واعظ) یا توی کش واکش افتادن، در کشاکش و مجادله افتادن: حوصله بنظمیه رفتن و شکایت کردن و توی کش واش افتادن را در خود ندید
فرهنگ لغت هوشیار
تصویری از خش دار
تصویر خش دار
خشنٌ
دیکشنری فارسی به عربی
تصویری از خش دار
تصویر خش دار
Rasping
دیکشنری فارسی به انگلیسی
تصویری از خش دار
تصویر خش دار
râpeux
دیکشنری فارسی به فرانسوی
کنده ای که به راحتی ترک بر می دارد، چوبی که به آسانی خرد
فرهنگ گویش مازندرانی
تصویری از خش دار
تصویر خش دار
刺耳的
دیکشنری فارسی به چینی
تصویری از خش دار
تصویر خش دار
거친
دیکشنری فارسی به کره ای
تصویری از خش دار
تصویر خش دار
хриплый
دیکشنری فارسی به روسی
شادمان، شاد باش
دیکشنری اردو به فارسی
تصویری از خش دار
تصویر خش دار
rau
دیکشنری فارسی به آلمانی
تصویری از خش دار
تصویر خش دار
کھردرا
دیکشنری فارسی به اردو
تصویری از خش دار
تصویر خش دار
খসখসে
دیکشنری فارسی به بنگالی
تصویری از خش دار
تصویر خش دار
kavu
دیکشنری فارسی به سواحیلی
تصویری از خش دار
تصویر خش دار
hırıldayan
دیکشنری فارسی به ترکی استانبولی
تصویری از خش دار
تصویر خش دار
ざらざらした
دیکشنری فارسی به ژاپنی
تصویری از خش دار
تصویر خش دار
áspero
دیکشنری فارسی به پرتغالی
تصویری از خش دار
تصویر خش دار
צרוד
دیکشنری فارسی به عبری
تصویری از خش دار
تصویر خش دار
खराश
دیکشنری فارسی به هندی
تصویری از خش دار
تصویر خش دار
kasar
دیکشنری فارسی به اندونزیایی
تصویری از خش دار
تصویر خش دار
หยาบ
دیکشنری فارسی به تایلندی
تصویری از خش دار
تصویر خش دار
schurend
دیکشنری فارسی به هلندی
تصویری از خش دار
تصویر خش دار
грубий
دیکشنری فارسی به اوکراینی
تصویری از خش دار
تصویر خش دار
áspero
دیکشنری فارسی به اسپانیایی
تصویری از خش دار
تصویر خش دار
szorstki
دیکشنری فارسی به لهستانی
تصویری از خش دار
تصویر خش دار
rauco
دیکشنری فارسی به ایتالیایی